بحران مهاجرت در سایه جنگ

واکاوی طرد اتباع افغانستانی و پیامدهای آن برای ایران

تعداد کلمات:۲۶۰۰ کلمه/ تخمین زمان مطالعه: ۱۳ دقیقه

نویسنده: قاسمیان[۱]

 

مقدمه

پس از جنگ ۱۲ روزه میان ایران و اسرائیل (۲۳ خرداد تا ۳ تیر ۱۴۰۴)، انتشار اخباری مبنی بر دخالت برخی اتباع افغانستانی در اقدامات خرابکارانه، مسئله قدیمی ولی پیچیده حضور مهاجران در ایران، به سمت یک بحران حاد اجتماعی و امنیتی حرکت کرد. این رخداد، که به موجی از واکنش‌های شدید در فضای عمومی و مجازی و اجرای طرح اخراج گسترده اتباع منجر شد، جامعه ایران را در یک دوقطبی شدید فرهنگی، سیاسی و هویتی قرار داد. این مقاله با استناد به گزارش کلان‌داده‌های فضای مجازی در این بازه زمانی جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، به بررسی عمیق این رخداد می‌پردازد. هدف آن است تا با تبیین ابعاد مختلف مسئله، از توصیف دقیق وقایع و شناسایی بازیگران اصلی گرفته تا تحلیل عمیق زمینه‌های تاریخی، پیامدهای چندوجهی و جریان‌های فکری درگیر، به ارائه راهبردهایی علمی و عمل‌گرایانه برای مدیریت این چالش راهبردی بپردازد. این تحلیل نشان می‌دهد که بحران اخیر، بیش از آنکه یک مسئله امنیتی کوتاه‌مدت باشد، بازتابی از گسست‌های ساختاری و تنش‌های هویتی در عمق جامعه ایران است که مدیریت آن نیازمند یک حکمرانی هوشمند و آینده‌نگر است.

 

توصیف رخداد

در بازه زمانی پس از پایان جنگ ۱۲ روزه، که فضای کشور به‌شدت به سمت فضای امنیتی متمایل شده بود، دولت ایران در واکنشی سریع به گزارش‌های امنیتی و فشارهای فزاینده افکار عمومی، طرح اخراج گسترده اتباع افغانستانی را با فوریت بیشتری دنبال کرد. این طرح، که از ابتدای سال ۱۴۰۴ با برنامه‌ریزی‌های گسترده‌ای در سال قبل آغاز شده بود، با پیوند به خواست افکار عمومی برای برخورد جدی با جاسوسان و خرابکاران افغانستانی ـ که در معرض اتهام صداوسیما و دیگر رسانه‌ها بودند ـ سرعتی چندبرابری پیدا کرد. این اتفاق سبب شد چند میلیون افغانستانی، تحت تأثیر فشار مضاعف اجتماعی در جامعه قرار بگیرند. موج بازداشت‌ها و اخراج‌ها که با سرعت و در ابعادی وسیع انجام شد، به‌سرعت به یکی از پربحث‌ترین و تفرقه‌آمیزترین موضوعات کشور تبدیل گردید و واکنش‌های متضادی را در سطوح مختلف جامعه، از نخبگان سیاسی و فرهنگی گرفته تا عموم مردم، برانگیخت؛ تا جایی‌که به نقل از رئیس مرکز امور اتباع خارجی وزارت کشور در برنامه صف اول شبکه خبر در مورخ ۱۶ تیرماه ۱۴۰۴، این موضوع به مطالبه اول شهروندان تهرانی تبدیل شد.

اهمیت این رخداد فراتر از یک تصمیم سیاسی یا امنیتی صرف بود. این مسئله به یک نقطه عطف برای بازتعریف و تقابل مفاهیمی چون هویت ملی، امنیت، همبستگی اسلامی (امت‌گرایی) و حقوق بشر در جامعه ایران تبدیل شد. رویارویی گفتمان‌های ملی‌گرایانه افراطی، که مهاجران را تهدیدی برای امنیت و تمامیت ارضی می‌دانستند، با گفتمان‌های امت‌گرا و اسلام‌گرایانه، که بر کرامت انسانی و برادری دینی تأکید داشتند، شکاف‌های پنهان اجتماعی را آشکار ساخت. این بحران، جامعه ایران را ـ که به‌واسطه جنگ به انسجام مثال‌زدنی رسیده بود ـ در برابر پرسش‌های بنیادین درباره نحوه مواجهه با «دیگری» و تعادل میان منافع ملی و ارزش‌های انسانی قرار داد.

بر اساس گزارش‌های مختلف، تا سال ۱۴۰۴، جمعیت مهاجران بین ۶ تا ۱۰ میلیون نفر تخمین زده می‌شود که بخش قابل‌توجهی از آنان فاقد مدارک اقامتی قانونی هستند. این جمعیت، اگرچه نقش انکارناپذیری در چرخاندن چرخ اقتصاد ایران، به‌ویژه در بخش‌های کارگری سخت مانند ساختمان و کشاورزی ایفا کرده‌اند، اما همواره با چالش‌های حقوقی، اجتماعی و فرهنگی روبه‌رو بوده‌اند. فرایند «دیگری‌سازی» در طول دهه‌ها، از طریق سیاست‌های مقطعی، بازنمایی‌های رسانه‌ای و کلیشه‌های اجتماعی ـ مثل تأکید صرف بر برادری بین دو ملت ـ زمینه‌های لازم برای واکنش‌های تند در شرایط بحرانی مانند جنگ ۱۲ روزه را فراهم آورده بود. این پیشینه نشان می‌دهد که بحران اخیر، ریشه در یک مسئله ساختاری و مدیریت‌نشده مغفول در ایران دارد.

 

گروه‌های درگیر یا تأثیرگذار

تحلیل کلان‌داده‌های فضای مجازی نشان می‌دهد که واکنش‌ها به این رخداد را می‌توان در سه جریان اصلی فکری-سیاسی دسته‌بندی کرد:

  1. جریان ملی‌گرا/امنیت‌محور: این جریان، که از طیف‌های متنوعی شامل سلطنت‌طلبان، برخی اصلاح‌طلبان و اصول‌گرایان تشکیل شده بود، با برجسته‌سازی تهدیدات امنیتی و هویتی، خواستار اخراج فوری و کامل مهاجران شد. هشتگ‌هایی مانند #اخراج_افغانی_مطالبه_ملی به‌سرعت توسط این جریان وایرال شد و توانست بخش بزرگی از افکار عمومی نگران را با خود همراه کند.
  2. جریان حقوق بشری/انسان‌محور: متشکل از فعالان مدنی، هنرمندان، روزنامه‌نگاران، برخی رسانه‌های معاند و بخشی از کنشگران اصلاح‌طلب که با نقد اتهامات کلی و تعمیم آن به کل جامعه مهاجر، بر اصول انسانی و حقوق بشری تأکید داشتند. این جریان با اقداماتی مانند انتشار نامه سرگشاده ۱۳۰۰ نفری، مخالف اخراج‌های اجباری و سریع بود و خواستار رویکردی انسانی و قانون‌مند شد.
  3. جریان میانه‌رو/عمل‌گرا: این گروه، که عمدتاً شامل تحلیلگران مستقل و کنشگران اصول‌گرای آرمان‌گرا یا افراطی (مانند طیف مصاف و پایداری) بود، ضمن تأیید لزوم مدیریت و ساماندهی، راهکارهایی میانه مانند غربالگری، تفکیک میان مهاجران قانونی و غیرقانونی، و مدیریت مبتنی بر نیاز بازار کار را پیشنهاد می‌کرد. این جریان تلاش داشت با استفاده از هشتگ‌هایی مانند #اخراج_افغانی_مطالبه_عبری، مسیر گفتمان را از افغان‌ستیزی به سمت مقابله با نفوذ دشمن تغییر دهد.

تأثیر اولیه رخداد، ایجاد یک فضای هیجانی و دوقطبی شدید در جامعه بود که به‌سرعت از فضای مجازی به سطح جامعه تسری یافت. این امر منجر به افزایش بی‌اعتمادی و تنش میان شهروندان ایرانی و مهاجران افغان شد. علاوه بر این، آغازگر تقابل گفتمانی بین امت‌گرایی انقلاب اسلامی با ملی‌گرایی منفعت‌گرا و لیبرال گردید. از منظر امنیتی، این اقدام اگرچه پاسخی به یک تهدید مفروض بود، اما خود به ایجاد تنش‌های اجتماعی جدید در جامعه ایران، مشکلات دیپلماتیک با حکومت طالبان و بحران‌های انسانی در مرزها دامن زد و عملاً مسئله را پیچیده‌تر و بحرانی‌تر نمود.

 

تحلیل رخداد

اخراج اتباع افغان را به هیچ صورت نمی‌توان محصول جنگ ۱۲ روزه دانست. این رخداد بر بستری از مسائل تاریخی، اقتصادی و اجتماعی انباشته‌شده روی داد. نظریه دیگری‌سازی به‌خوبی تبیین می‌کند که چگونه مهاجران افغانستانی در طول زمان به‌عنوان یک «دیگری» بیگانه و بالقوه تهدیدآمیز در برابر هویت ملی ایرانی بازنمایی شده‌اند. این فرایند از طریق قوانین محدودکننده ـ مانند محدودیت در تملک، تحصیل، خدمات اجتماعی و اشتغال ـ و بازنمایی‌های منفی در رسانه‌ها تقویت شده است. در چنین بستری، مهاجر به‌مثابه سپر بلا برای هر مشکلی، من‌جمله اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه عمل می‌کند و با انتشار گسترده آن توسط رسانه‌های رسمی کشور، ضریب نفوذ چندین‌برابری پیدا می‌کند. همچنین اقتضائات جنگ و فضای امنیتی ناشی از آن، به‌مثابه یک کاتالیزور بسیار قوی عمل کرد که این تصورات پنهان را به یک مطالبه عمومی برای طرد و حذف تبدیل نمود.

 

تحلیل محتوای فضای مجازی: میدان نبرد روایت‌ها

فضای مجازی به اصلی‌ترین عرصه برای شکل‌دهی به افکار عمومی در این بحران تبدیل شد. تحلیل کلان‌داده‌ها تصویری روشن از این نبرد ارائه می‌دهد. بررسی داده‌ها حاکی از آن است که در بازه مورد بررسی، در خصوص موضوع اتباع افغانی، مجموعاً نزدیک ۳۰۰ هزار محتوا در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است. سهم هر شبکه اجتماعی در این بازه از مجموعه بازدیدها، که عددی حدود ۱۳۰ میلیون است، در نمودار شماره یک مشخص است که بیشتر از ۷۰ درصد بازدیدها مربوط به دو سکوی تلگرام و ایتا می‌باشد.

همچنین در مرحله ثانویه، با بررسی دقیق‌تر محتواها و همچنین کانال‌های انتشاردهنده محتوا، نشان‌دهنده این است که دو جریان سیاسی کاملاً متضاد یعنی سلطنت‌طلب و مصاف و جریان پایداری بیشترین فعالیت را در این موضوع داشته‌اند که خود گواهی بر اهمیت راهبردی این مسئله برای ایشان است. گروه‌های دیگری نیز فعالیت داشته‌اند ولی عددی نزدیک به ۸۰ درصد کل محتوا طبق نمودار شماره ۲ به این دو گروه اختصاص دارد. بی‌راه نیست این تحلیل که دو سر طیف در دو شبکه اجتماعی مختلف یعنی ایتا و تلگرام فعالیت دارند؛ اما خود این مسئله نشان از یک دوقطبی محتوایی ـ بنیادین در نظریه استفاده از رسانه برای مردم جامعه است. این دو جریان در رسانه‌های اختصاصی و آزاد خود برای پمپاژ نظریات بهره می‌برند و در واقع، قبل از دوقطبی سیاسی، جامعه درگیر دوقطبی اجتماعی در استفاده از منبع خبر و تحلیل است. همین موضوع سبب ایجاد دوگانه در تحلیل مردم نیز می‌شود. اما همان‌طور که قبل‌تر بیان شد، دسته‌بندی بازیگران فعال در مسئله طرد اتباع افغانستانی از ایران در بازه زمانی مشخص‌شده، بر اساس داده‌های احصاشده از فضای مجازی، به شرح جدول زیر می‌باشد:

شاخص جریان ملی‌گرا جریان انسان‌محور جریان میانه‌رو
ادعای اصلی مهاجران تهدید امنیت ملی، هویت و اقتصاد هستند و پیاده‌نظام دشمن در جنگ بودند. اخراج جمعی نقض حقوق بشر است. اتهامات جاسوسی بی‌اساس و بهانه‌ای برای بیگانه‌ستیزی است. مسئله باید مدیریت شود، نه حذف. باید میان مهاجر قانونی و غیرقانونی و نیاز کشور تفکیک قائل شد.
بازیگران اصلی سلطنت‌طلبان، برخی اصلاح‌طلبان، اصول‌گرایان واقع‌گرا، کاربران ناشناس فعالان مدنی، هنرمندان، روزنامه‌نگاران، بخشی از اصلاح‌طلبان، رسانه‌های خارج از کشور اصول‌گرایان آرمان‌گرا (طیف مصاف/پایداری)، تحلیل‌گران مستقل، برخی مقامات دولتی
راهکار پیشنهادی اخراج فوری، کامل و بدون قید و شرط همه مهاجران و مسدودسازی کامل مرزها. توقف فوری اخراج، رسیدگی به وضعیت مهاجران در چارچوب قوانین بین‌المللی، مبارزه با نژادپرستی. ساماندهی، غربالگری، ثبت‌نام، اعطای اقامت موقت به نیروی کار مورد نیاز و بازگشت داوطلبانه بقیه.
ارزش‌های محوری امنیت ملی، تمامیت ارضی، هویت ایرانی، منافع اقتصادی شهروندان ایرانی. حقوق بشر، کرامت انسانی، عدالت اجتماعی، مبارزه با تبعیض نژادی. مصلحت نظام، مدیریت عقلانی، همبستگی اسلامی (امت)، واقع‌گرایی اقتصادی.
کلیدواژه/هشتگ #اخراج_افغانی_مطالبه_ملی #نه_به_اخراج_اجباری #اخراج_افغانی_مطالبه_عبری

 

به‌صورت کلی، مجموعه پیامدهای ذکرشده از این طرح در بین این سه طیف به شرح ذیل است. به‌صورت کلی، جهت‌گیری‌های صورت‌گرفته و تحلیل‌های ارائه‌شده توسط ایشان در ۴ دسته‌بندی اقتصادی، اجتماعی ـ فرهنگی، سیاسی و امنیتی بلندمدت خلاصه می‌شود:

 

  • پیامدهای اقتصادی: خروج ناگهانی هزاران نیروی کار ارزان، یک شوک به بخش عرضه نیروی کار، به‌ویژه در بخش‌های غیررسمی و سخت مانند ساختمان، کشاورزی و خدمات شهری وارد می‌کند. این امر در کوتاه‌مدت به توقف برخی پروژه‌ها، افزایش هزینه‌های تولید و در نتیجه، فشار تورمی بیشتر منجر می‌شود. در بلندمدت نیز این مسئله می‌تواند تولید صنایع ایران را کاهش دهد. همچنین در سوی مخالف، فشارهای مختلف به زیرساخت، آمار بالای بیکاری شهروندان ایران و قبضه شدن برخی مشاغل در دست طیفی از اتباع افغانستانی عاملی مهم بیان شده که این اقدام سبب کاهش مضرات آن می‌شود.

 

  • پیامدهای اجتماعی ـ فرهنگی: مهم‌ترین پیامد اجتماعی، تعمیق شکاف قومی و نژادی و نهادینه‌شدن بیگانه‌هراسی بود. این امر به افزایش نفرت‌پراکنی، عادی‌سازی خشونت کلامی و فیزیکی علیه مهاجران و تضعیف سرمایه اجتماعی در سطح کلان منجر می‌شود. این زخم اجتماعی می‌تواند تا نسل‌ها باقی بماند. همچنین ورود برخی هنرمندان و سلبریتی‌ها به این مسئله (مثل نوید محمدزاده، رضا صادقی و یا آیسان اسلامی) جنبه‌های دیگری از مسئله را در جلوی روی مخاطبان رسانه‌ها قرار داد. لازم به ذکر است که بررسی نظرات کاربران در ذیل محتوای منتشرشده توسط افراد مشهور، خود نشان از عمق یافتن بیگانه‌هراسی و سیاست دیگری‌سازی در مقابل اتباع افغانستانی بود. علاوه بر این، نوع مدیریت و اجرای این طرح را خلاف موازین انسانی دانسته‌اند که با تأکید بر تصاویر نشان‌داده‌شده در مرز و همچنین از افغانستان، نشان از عدم رعایت کرامت انسانی مهاجرین ردمرزشده توسط ایران دارد که مستقیماً با سیاست‌های اعلامی جمهوری اسلامی ایران در تضاد بود.

 

  • پیامدهای سیاسی: مسئله مهاجران به یک ابزار قدرتمند در رقابت‌های سیاسی داخلی تبدیل شد. جریان‌های منتقد دولت (از اصلاح‌طلب تا معاند) از این بحران برای حمله به دولت سیزدهم (به‌ویژه وزیر کشور) و متهم کردن آن به بی‌کفایتی در مدیریت مرزها و سیاست‌های مهاجرتی استفاده کردند. از سوی دیگر، اتهاماتی مثل ذی‌نفع بودن از ساماندهی نشدن اتباع خارجی علیه جریان‌هایی مانند جبهه پایداری مبنی بر حمایت ایدئولوژیک از مهاجران برای اهداف سیاسی (مانند تغییر ترکیب جمعیتی یا تقویت گفتمان امت‌گرا) مطرح شد که به تشدید فضای دوقطبی کمک کرد. همچنین قرار گرفتن دوقطبی امت‌گرا و ملی‌گرا در مقابل هم نیز خطری بسیار جدی برای تضعیف گفتمان انقلاب اسلامی بود که اخیراً توسط افراد مختلفی به‌صورت جدی دنبال شد.

 

  • پیامدهای امنیتی بلندمدت: تأکید بر این گزاره که این اقدام، تنش دیپلماتیک میان ایران و حکومت طالبان را افزایش خواهد داد و می‌تواند به اقدامات تلافی‌جویانه مانند ایجاد محدودیت‌های تجاری یا حمایت از گروه‌های مخالف ایران منجر شود، از گزاره‌های پرتکرار بود. همچنین بیان گزاره‌ای که در آن یک دیاسپورای چندصدهزارنفری از مهاجران اخراج‌شده که با حس تحقیر و خشم ایران را ترک کرده‌اند، به همراه کودکانی که سال‌های بعد به جرگه مخالفان ایران خواهند پیوست، از مهم‌ترین گزاره‌های ضدامنیتی بود. با این استدلال که این جمعیت آسیب‌پذیر به یک هدف ایده‌آل برای جذب و استخدام توسط سرویس‌های اطلاعاتی دشمن و گروه‌های تروریستی تبدیل می‌شود و یک تهدید امنیتی بلندمدت برای ایران ایجاد می‌کند.

 

به‌طور کلی، پیامدهای کلان این رخداد تهدیدهای چندلایه‌ای برای امنیت ملی، اجتماعی و فرهنگی ایران بوده که مهم‌ترین آن‌ها به شرح ذیل آمده است:

  • امنیت ملی: احتمال بهره‌برداری سرویس‌های اطلاعاتی خارجی (مانند موساد و دیگر سرویس‌های اطلاعاتی کشورهای منطقه) از مهاجران آسیب‌دیده و ناراضی برای ایجاد شبکه‌های نفوذ و خرابکاری بعد از حضور احتمالی مجدد در ایران.
  • امنیت اجتماعی: تعمیق شکاف‌های اجتماعی، افزایش نفرت‌پراکنی و عادی‌سازی خشونت کلامی و فیزیکی علیه مهاجران که می‌تواند به بروز رفتارهای نژادپرستانه و یا ناآرامی‌های مدنی منجر شود.
  • امنیت فرهنگی: تضعیف گفتمان همبستگی اسلامی و منطقه‌ای (که یکی از پایه‌های سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است) و تقویت هویت‌های ملی‌گرایانه افراطی و منزوی.

 

راهبردها و پیشنهادها (تجویز)

برای خروج از بحران فعلی و تبدیل این تهدید به فرصت، راهبردهایی کلان پیشنهاد می‌شود که می‌توان از تبعات چنین بحران‌سازی تا حدی جلوگیری نمود:

  1. تدوین سند راهبردی ملی مهاجرت: تغییر رویکرد از مدیریت بحران به حکمرانی راهبردی از طریق تدوین یک سند جامع و بلندمدت که مبتنی بر نیازسنجی دقیق اقتصادی، ملاحظات امنیتی و اصول انسانی مورد تأکید دینی باشد.
  2. ساماندهی کامل و هوشمند اتباع: اجرای طرح‌های شناسایی، ثبت‌نام بیومتریک و غربالگری دقیق کلیه مهاجران قانونی و غیرقانونی جهت تسلط کامل آماری و اطلاعاتی و تفکیک آن‌ها بر اساس وضعیت حقوقی، تخصص و سابقه، در مبدا ورود یا برای دریافت خدمات.
  3. ایجاد سازمان ملی مهاجرت مقتدر با قدرتی متمرکز: تمرکز کلیه امور مربوط به مهاجران در یک سازمان واحد و قدرتمند به جای پراکندگی مسئولیت‌ها میان نهادهای مختلف، سبب جلوگیری از اتفاقات متعددی در سطح جامعه خواهد شد.
  4. ساخت روایت اول و مدیریت فعال روایت‌ها: ایجاد یک روایت رسمی منسجم، شفاف و چندبعدی (فرهنگی، اقتصادی، انسانی) توسط سخنگویی واحد و بازتولید مستمر آن در فضای مجازی برای مقابله با روایت‌های معاند و پاسخگویی به شبهات، باعث جلوگیری از امتداد و گسترش پرفشار تحلیل‌های متضاد در جامعه خواهد شد.
  5. فعال‌سازی رسانه‌های تحلیلی: حمایت غیرمستقیم از رسانه‌های مستقل و معتدل برای تولید محتوای تحلیلی و عمیق و مقابله با اطلاعات نادرست و هیجانی که به دوقطبی‌سازی دامن می‌زند.
  6. فعال‌سازی هسته‌های دیپلماسی عمومی: این اقدام سبب گسترش گفتمان مدنظر حاکمیت در بستر غیررسمی در فضای کشورهای مخاطب شده و در صورت اینکه به عنوان مکمل روایت‌سازی صحیح رسمی قرار گیرد، از بروز برخی مخاطرات حقوق بشری جلوگیری خواهد کرد.
  7. گفتمان‌سازی مقدم بر اجرای سیاست: قبل از عملیاتی کردن برخی اقدامات که منجر به موضع‌گیری‌های مختلف این‌چنین در جامعه خواهد شد، از ظرفیت‌های مختلف رسانه‌ها، سامانه‌ها و پویش‌ها برای گفتمان‌سازی استفاده کرد.
  8. طراحی و ایجاد سامانه‌های هوشمند: راه‌اندازی سامانه‌ای برخط برای ثبت شکایات مهاجران در فضای دیجیتال می‌تواند نشانگر تعهد دولت به رفتار انسانی باشد و بخشی از فشارهای روانی در افکار عمومی و بین‌المللی را کاهش دهد.
  9. اجرای پویش‌های فرهنگی: راه‌اندازی کمپین‌های رسانه‌ای توسط نهادهای فرهنگی با پیام هم‌زیستی مسالمت‌آمیز، احترام متقابل و تأکید بر اشتراکات عمیق تاریخی و فرهنگی ایران و افغانستان، در عین رعایت منافع ملی و قانون رسمی جمهوری اسلامی ایران.
  10. بهره‌برداری از ظرفیت‌های متنوع اتباع: استفاده هدفمند از ظرفیت مهاجران برای بهره‌مندی‌های اقتصادی و همچنین بهره‌برداری از اتباع معتمد و وفادار برای شناسایی سوژه‌های امنیتی و شبکه‌های نفوذ در جامعه مهاجر، به جای نگاه بدبینانه به کل جمعیت، همانند راهبرد تشکیل سپاه بدر از پناهندگان عراقی به ایران در سال‌های اول پیروزی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس.
  11. رصد هوشمند و پیشگیرانه: شناسایی و رصد فعالیت شبکه‌های سازمان‌یافته‌ای که در پوشش‌های مختلف (فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی) به دنبال شبکه‌سازی‌های هدفمند در میان اتباع هستند.

 

پاورقی

[۱] پژوهشگر گروه مطالعات اجتماعی پژوهشکده مطالعات حکمرانی

این مقاله را به اشتراک بگذارید